پیش‌خوان و پیش‌خان

 

دوست عزیزی با لطف بسیار در مورد پست " آلوچه چطور گوجه سبز شد؟" به نکته ای اشاره کردند که برای من تازگی داشت و فکر کردم شاید برای شما هم جالب باشد. ایشان گفته بودند که:

"آن چه که "گوجه سبزها" روی آن قرار دارند، نه "پیشخوان"، بلکه "پیشخان" است. "پیشخوان" کسی است که در مجالس وعظ و روضه خوانی پیش از خطیب و سخن ران چیزی را می خواند (که به وی "پا منبری" نیز می گویند). برای دریافت معنی های گوناگون و درست واژه های "پیشخوان" و "پیشخان" می توانی به فرهنگ های دهخدا و معین نگاه کنی.اشتباه نویسی حتا بزرگان ادب فارسی نیز دلیلی برای پذیرش این اشتباه رایج نیست."

و من این کار را کردم و اول این که در هر دو فرهنگ این دو کلمه به صورت "پیش‌خان" و "پیش‌خوان" نوشته شده است :

دهخدا:

پیش خوان

پیش خوان . [ خوا / خا ] (اِ مرکب ) پیشخان . پیش تخته . صندوق مانندی که جلو دکان عطاران و قصابان هست که بر اولی پول شمارند و متاع فروخته را نزد بایع نهند و بر دیگری گوشت خرد کنند. صندوق مانندی چوبین که عطار و دیگر کسبه در پیش دکان دارند و خود در پس آن ایستند یا نشینند و بر آن کالا وزن کنند و دخل در آن ریزند و ترازو بالای آن جای دهند. || تخته ٔ زیر ترازو. || در روضه خوانی یا تعزیه ، پامنبری اطفالی که پیش از اقامه ٔ روضه یا تعزیه بجماعت خواندندی . چند پسر و دخترمقابل هم صف بسته که با هم چون براعت استهلالی بشعر،در برابر مستمعین و بینندگان خواندندی :
چون شود هنگامه ٔ گل گرم در طرف چمن
پیشتر از مرغ بستان پیش خوانی میکنم . علی ترکمان (از آنندراج)

|| (نف مرکب ) آنکه چون کسی در مجلس وارد شود بیان حسب و نسب او کند،تا اهل مجلس درخور آن تعظیم و مراعات او کنند. (آنندراج ) :
در خلاصم رستمیها کرد عشق
پیشخوان قصه ٔ من بیژن است . ظهوری (از آنندراج)

 پیش خان  (اِ مرکب ) پیش تخته . پیش خوان . جلو خوان . صندوق گونه ای که دکانداران چون عطار و سقط فروش در پشت آن نشینند و بر بالای آن ترازو آویخته است

( ~.) (ص فا.) 1 - کسی که در مجلس تازه واردان را معرفی می کند. 2 - کسی که پیش از وعظ و روضه خوانی ، مجلس را با روضه خواندن آماده می کند، پامنبری .

ودیگراین که در دهخدا هر دو صورت در معنی ای که منظور من بوده بکار رفته است ولی در معین تنها پیش‌خان به این معنی به کار رفته است .

معین:

پیش خوان

( ~.) (ص فا.) 1 - کسی که در مجلس تازه واردان را معرفی می کند. 2 - کسی که پیش از وعظ و روضه خوانی ، مجلس را با روضه خواندن آماده می کند، پامنبری .

 پیش خان

(اِمر.) پیش خان ، میز درازی که فروشندة کالا پشت آن می ایستد.

  البته اگر گوگل را چک کنیم به نظر می رسد که  بیشترمردم مثل من به فرهنگ معین سر نزده اند یا شاید هم این فرهنگ به مردم سر نزده است!

دوست عزیز یک دنیا سپاس!

به یاد خیام در سالروز تولدش

 

ما ایم که اصل شادی و کان غم ایم

سرمایه ی داد ایم و نهاد ستم ایم

پست ایم و بلند ایم و کمال ایم و کم ایم

آیینه ی زنگ خورده و جام جم ایم

 

چطور "آلوچه" گوجه سبز شد؟

 

رنگها سبز روشن است و هوا برگ برگی و باد که می آید ته بوی شکوفه دارد با یک بوی عجیب سبز کال. باد می آید و برگها سبز روشن است و روح من که همیشه این وقتها "آلوچه" پر می کشد.

آمده نیامده مقنعه و کیف را می انداخت ومی رفت سراغ باغچه. باغ را درختهای آلوچه معنی می کرد. هر درختی قصه ای داشت با قهوه ای شیاردار تنه وبا آلوچه هایی که گاه دور از دست بودند. ریز، درشت، ترد، ترش،گوجه ای، همه جورش بود. آلوچه ی ترش ریز فروریخته از کاهگل دیوار ته باغ اما، همیشه اولی بود که از زیر شکوفه سبزمی شد. بین دو انگشت که می گرفتش قد ماش بود و شکوفه برگ ها هنوز دورش. بین دوانگشت می گرفت و گلبرگها را فوت می کرد و باد می آمد از نوع بهاری... مزه، بوی خاطره ای گنگ بود و حسی کال از آنچه خواهد آمد... و می آمد، همیشه می آمد، و جیبهایش پراز چغاله آلوچه می شد.

هوا هنوز آلوچه ای می شود اینجا، وقتی باد می آید از نوع بهاری با یک بوی عجیب سبز کال و ته شکوفه ای.

 مانده ولی تا "گوجه سبز"های روی پیشخوان.

مصاحبه با داریوش آشوری (بی بی سی)

 

مصاحبه عنایت فانی با آقای آشوری   را اینجا ببینید و بشنوید.

میکس و بزباش

 

بحث امشب برنامه ی "در کوچه پس کوچه های شهر"  دیزی و آداب دیزی خوردن است. نان سنگگ و ترشی سیر و ماست و موسیر و سبزی خوردن و پیاز مشت بر سر کوفته، تریت(ترید) و دنبه و فلفل و... آب دهانم را قورت می دهم و همانطور که سرم توی کامپیوتر است  به مجری برنامه گوش می دهم که نمی دونم از یکی از دیزی خورها یا دیزی پزها می پرسد: این آبگوشت بزباش چیه؟

-وقتی آبگوشت را با ماست میکس می کنی می شه بزباش.

من و مجری هر دو یک واکنش داشتیم. به هم نگاه کردیم وچشمهامون کوچک شد و دهانمان باز.

- چکار می کنیم؟!؟!؟!

- با ماست میکس می کنیم.

- منظورت اینه که ماست می ریزیم توش؟!

 به قیافه ی آقای آبگوشت میکس بزباش نگاه می کنم و یک جورایی خون زبان شناسی ام به جوش می آید.

دلم می خواد بدونم آیا این همون "میکس" زمان ماست که می گفتیم : "آهنگاش میکسه." که گشته و گشته  به آبگوشت رسیده یا  تلوزیون های محبوب (؟!) کالیفرنیا اند که پشت شلختگی این زبان  جدید اند.

اوضاع خیلی خرابه. باور کنید!

نه این که با کلمه انگلیسی مشکل دارم. نه ! می دونم چپ و راست ریخته.

من خودم  در چند قدمی سی وسه پل در "کافه شاپی" با دیوارهای سرخ و میز وصندلی های سیاه و زرد براق ، "میلک شیک"  و"اسنک" خورده ام و قیس هم نکشیده ام.

ولی نمی دونم چرا تریت و"میکس" با هم از گلویم پایین نمیره!!!

 پایین نمی ره حتا با دوغ محلی.

 

پ.ن۱: این موجود زنده بودن زبان هم ما را کشته.

پ.ن ۲: از این کار پی نوشت نوشتن خیلی خوشم آمده است.

قرن اشتباهی و نتیجه‌ی اخلاقی

آقای دکتر محمد علی فیاض بخش، ببخشید، جسارت است، من البته شما را نمی‌شناسم و نمی‌دانم آیاکسی دیگر شما را می‌شناسد و یا شما کسی را می شناسید یا نه، من فقط می دانم که  شما برای روزنامه ی "اطلاعات" "مکتوب هفته" می نویسید.

راستش قضیه از این قرار است که  من چند روز پیش که این مکتوب  "رحمت و اخلاق" شما را می‌خواندم، متوجه شدم یک سوء‌تفاهم زمانی پیش آمده است. نمی دانم شما از چه قرنی آمده اید ولی می بینم زحمت می کشید می نویسید، گویا هموطن من هم هستید، گفتم وظیفه ی اخلاقی من است که بهتون اطلاع بدهم که الان قرن چهاردهم هجری خورشیدی است. گفتم حتماً نمی‌دانید.

 مرحمت زیاد.

 پ. ن:  وقتتان را تلف نکنید "رحمت واخلاق" بخوانید. مجبور که نیستید.