"کارِ زبانِ ما هنوز در دستِ اديبان است، با آن خوي و پسندِ بسيار محافظهکارانهيِ سنّتي که خوب با آن آشناييم. زبانشناسانِ ما، همچون ديگر دانشآموختگانِ ما در علومِ انساني، هنوز پايشان را چندان از تکرارِ نظرياتِ پايهگذارانِ علمی که تدريس میکنند آن طرفتر نگذاشته اند و به مسألهيِ زبانيِ ما از ديدگاهی تازيخي و فرهنگي نزديک نشده اند. زبانشناسي، چه از ديدِ علمي چه فلسفي، با همه حرفهايی که از دوسوسور و چامسکي يا ويتگنشتاين و هايدگر و دريدا، يا هر دانشور و فيلسوفِ ديگر، نقل و قرقره مي کنيم، هنوز از آنِ ما نشده است، زيرا نتوانسته ايم در پرتوِ آنها مسألهيِ خود را ببينيم. اين مسألهها هنوزِ مسألههايِ آن از-ما-بهتران است که ما، مثلِ همهيِ مسألههايِ ديگر، از سرِ تقليد، از سرِ نمايش، يا برايِ خوردنِ يک لقمه نان ميبايد قرقره و تکرار کنيم، آنهم چه بسا به زبانِ گنگ، به زبانی شکسته-بسته." داریوش آشوری " مشکل زبانی ما"