زبان فارسی معیار
آقای ناصرقلی سارلی در مقدمهی کتاب "زبان فارسی معیار" مینویسد: مهمترین دشواری در زمینهی تحقیق دربارهی زبان معیار و معیارسازی، "نبود تحقیقات بومی در باب مباحث نظری معیارسازی و زبان معیار است. به همین سبب، نگارنده بخش بزرگی از وقت خود را صرف ترجمهی مقالات و کتبی در این زمینه کرده است تا به الگویی نظری برای بررسی زبان فارسی از این حیث دست یابد."
ولی متاسفانه باید گفت که به نظر نمیرسد آقای سارلی در این کار موفق شده باشد و کتاب "زبان فارسی معیار" به جای رسیدن به یک الگوی نظری بیشتر به یک تحقیق دانشجویی خام شبیه میشود که سعی میکند نظر زبانشناسان مختلف را با وسواس و دقت کامل جمعآوری کند. سه بخش اول کتاب که ۲۶۴ صفحه از ۳۴۸ صفحهی کتاب را در بر میگیرد به تعریف زبان معیار و دیدگاهها و نظرهای مختلف درباره معیارسازی زبان میپردازد. در بررسی ادبیات موجود، نویسنده حتا نگاهی انتخابگر یا هدفمند ندارد. ازهمینرو این سه فصل دچار درازگویی و تکرار مکررات بسیار میشود. با اینهمه زحمت نویسنده و امانتداری وی در ترجمهی مقالهها و کتابهای مربوط به زبان معیار بسیار قابل تقدیر است واین سه بخش از نظر معرفی نظریههای مختلف دربارهی زبان معیار و معیارسازی زبان بسیار سودمند است.
دو فصل آخر کتاب که قرار است به بررسی معیارسازی زبان فارسی در دو دورهی پیش از مشروطه و پس از آن بپردازد، به غیر از اشارههایی گاه به گاه، به کلی رابطهاش را با سه بخش نخستین که خواننده با حوصله بسیارخوانده است از دست میدهد. این دو فصل نیز که باز به شیوهی تحقیقهای دانشجویی مجموعه ای از نقل قول های مختلف است، نگاهی بسیار گذرا و نامطمئن به تاریخ انتخاب زبان فارسی به عنوان زبان معیار و تاثیر حوادث سیاسی و اجتماعی در این انتخاب و همچنین نقش فرهنگستانهای مختلف در معیارسازی زبان فارسی دارد.
آنچه بیش از هرچیز جای سوال دارد این است که در صفحهی ۳۳۷ کتاب، نویسنده به ناگاه تصمیم میگیرد بدون هیچ مقدمه ای به سوال چیستی زبان معیار فارسی پاسخ دهد :
"هنگامی که تهران پایتخت ایران شد، بسیاری از اهل قلم و نخبگان علمی و ادبی ومقامات دیوانی و کشوری به آنجا رفتند و به خدمات اداری و دولتی مشغول شدند. اینان از نقاط مختلف کشور آمده بودند.....(ناتل خانلری، تاریخ زبان فارسی، ج1، ص ۳۶۷)
طبیعی است که هریک از اینها، گفتاری نزدیک به زبان محلی و بومی خودشان داشتند اما اکنون که در تهران گرد آمده و طبقهی اجتماعی متمایزی تشکیل داده بودند، به زبان گفتاری مشترکی نیاز داشتند. این نیاز ارتباطی آنان را برآن داشت که زبانی را به کاربرند که به زبان ادبی و معیار نزدیک بود. از این رو، این گونهی زبانی جدید را "لفظ قلم" می نامیدند. طبیعی است که لفظ قلم بویِژه در سطح آوایی و تلفظ تاثیرات بسیاری از زبان محلی- گویش تهرانی در معنای اول ( گویشی که پیش از انتخاب تهران به پایتختی ایران در این ناحیه رواج داشته)- پذیرفت اما به طور کلی مبتنی بر اصول و الگوهای نوشتار بود.
هر چه زمان می گذشت، به سبب عواملی که برشمردیم زبان نوشتار و الگوهای آن تغییر می کرد." لفظ قلم" نیز به تناسب و بنابر مقتضیات تغییر می یافت تا انکه بتدریج گویش محلی تهران- احتمالاً با دادن الگوهایی به لفظ قلم- از رواج افتاد. زبان معیار کنونی که زبان تحصیلکردگان ساکن تهران است، دنبالهی همین "لفظ قلم" است.
بنابراین گفتار معیار، گفتار تحصیلکردگان تهران است. نوشتار معیار نیز دنبالهی همان زبان نوشتاری معیاری است که از ادوار گذشته به دورهی مورد بحث رسیده و تحت تاثیر گرایش سادهنویسی قرار گرفته و با توسعهی سازوکارها والگوهای زبانی خود، در نوشتارامروز به کار میرود." (ص۳۳۷)
چگونه میشود معیار بودن یک زبان را محک زد؟ آنچنانکه خود نویسنده جمعبندی می کند با یکی یا مجموع ویژگیهای زیر:" میزان انعطاف و سختگیری در تدوین و تثبیت هنجار، توانایی و قابلیت آن در کاربردهای دقیق و والای زبان مانند قابلیت زبان معیار به عنوان زبان علم و سرانجام میزان توافق مردم با معیار و پذیرش آن.(ص339)
اما نویسنده به همان شتابزدگی که وارد بحث می شود از آن خارج میشود و بیحوصلگی را بدانجا می رساند که درمبحثی که به تعیین درجهی معیاری زبان فارسی میپردازد، تنها بدین بسنده می کند که خواننده را به فصل های پیشین رجوع دهد.
البته باید توجه داشت که حتا اگر چگونگی ورود اورا به این نظریه در نظر نگیریم، خود نظریه دچار کژتابی و ابهام است: زبان تحصیلکردگان تهران چگونه از تحصیلنکردگان تهرانی جدا میشود؟ منظور از تحصیلکرده در اینجا چیست؟ تحصیلکردهی زمان قاجار مورد نظر است یا تحصیلکردهی امروزی؟ با توجه به اینکه امروزه مواد درسی و تحصیلات در سراسر ایران کمابیش صورت واحدی دارد، کجا و چگونه زبان تحصیلکردگان ایران از زبان تحصیلکردگان تهران جدا می شود؟ درسطح آوایی "لفظ قلم" چگونه از گویش تهرانی تاثیر گرفته است؟ در شکل گیری زبان معیار زبان ادبی موثرتر بوده یا گویش تهرانی؟ نویسنده در جای دیگر عنوان می کند که "در زمینهی تلفظ چندگانگی و تشتّت فراوان دیده می شود. هم عقاید و نظرها در مورد چگونگی تلفّظ متفاوت است و هم در عمل بسیاری از کلمات دو یا چند تلفَظ رایج دارند." چرا؟ آیا دلیل آن استفاده از زبان نوشتاری است؟
در آخر میتوان گفت که نویسنده در کتاب "زبان فارسی معیار" پیش ازآنکه بتواند به بلندیای برسد که راه خود را از میان انبوه اطلاعاتی که در دست داشته پیدا کند، در جزییات غرق شده، مخاطب خود را نیز دچار سردرگمی می کند. اما در عین حال از آنجا که کتاب "زبان فارسی معیار" منبعی از تحقیق های مختلف در زمینهی زبان معیار است بیشک میتواند توجه مخاطبانش را به زبان فارسی و جای خالی پژوهشهای دقیقتر و علمیتر در مورد گونهی معیارزبان فارسی جلب کند که این خود بسی ارزشمند است.
معیار سازی و ملاحظات تجویزی نوشته ی دکتر ناصر قلی سارلی (صفحه ۶۷)