تحلیل "غلطها" ۱(Error analysis) چنانچه از نام آن بر می آید یک نوع تحلیل زبانی است که تمرکز آن روی مطالعه ی غلطهایی است که زبانآموز در تولید زبان دوم دارد. برخلاف تحلیل تطبیقی که زبان دوم زبانآموز را با زبان مادری او مقایسه میکند، در این تحلیل غلطهای زبان آموز در زبان دوم با خود زبان دوم مقایسه می شود.
در چهارچوب این تحلیل دو نوع غلط در نظر گرفته می شود: غلطهای میانزبانی و درونزبانی.غلطهای میانزبانی آنهایی هستند که میتوانند به زبان مادری مربوط باشند و غلط های درونزبانی، غلط هایی هستند که به یادگیری زبان مربوط می شوند.
در دهههای ۵۰ و۶۰ قرن بیستم تمرکز بیشتر تحقیقهای رشتهی "فراگیری زبان دوم" روی "آموزش" بود ( تا روانشناسی یا زبانشناسی) و در جریان همین نوع تحقیقها بود که Pit Coder در کتابی با عنوان "اهمیت غلطهای زبانآموزان"۲"تحلیل غلطها" را معرفی کرد.
برخلاف تصوری که معلمان در آن زمان از "غلط" داشتند و به آن به چشم چیزی می نگریستند که باید ریشه کن شود، این تحلیل نشان داد که غلطها می توانند در جای خود مهم باشند. "غلطها" نمایانگر وجود یک سیستم زیرساختی زبانی و نوع آگاهی زبانآموز از زبان دوم هستند. این تحلیل نشان داد که "غلطها" فقط مدرک "خوب یاد نگرفتن" زبانآموز نیستند بلکه نشاندهنده تلاش زبانآموز برای درک یک سیستم زبانی دیگر اند. این تحلیل از این نظر دارای اهمیت بسیار است. از این زمان است که رشتهی "فراگیری زبان دوم" در کنار جنبههای آموزشی آن از نظر جنبههای نظری نیز مورد توجه رشته های دیگری از جمله روانشناسی و زبانشناسی هم قرار می گیرد.
Coder تفاوت "غلط" و "اشتباه" را اینگونه تشریح میکند که "اشتباه" شامل اشتباههای لپی و اشتباه های سهوی است که گوینده توانایی تصحیح آنها را دارد ولی منظور از "غلط" اینجا غلط هایی است که روشمند هستند و مرتباً تکرار می شوند و زبانآموز آنها را به عنوان "غلط" تشخیص نمی دهد. این گونه غلط ها تنها از نظر معلم و در مقایسه با زبان دوم غلط محسوب می شوند ولی از نظر زبانآموز که یک سیستم قانونمندی برای خود به نام "زبان میانکاره" آفریده است، هرچیزی که با این سیستم آفریده شده مطابقت دارد، غلط محسوب نمی شود.
این تحلیل کاستی های زیادی دارد و یکی از مهمترین کاستی های آن تمرکز روی "غلطها" است در حالی که برای شناخت درست رفتار زبانی زبان آموز باید به آنچه درست انجام می دهد و جنبههای دیگر نیز توجه شود. یکی دیگر از کاستیهای این تحلیل چگونگی تعبیر "غلطها" و "درستها"ی زبان تولید شده توسط زبان آموز است. بر اساس این نظریه اگر زبانآموز ساختاری را درست استفاده کند نشان دهنده این است که قانون زیربنایی آن درک شده در حالی که ممکن است دلیل آن این باشد که نمونه کافی از عملکرد زبانآموز در دست نیست. نارسایی دیگر این تحلیل در ریشهیابی "غلطها" است که منبع غلط ها را یا درونزبانی یا میانزبانی می داند در حالی که میتواند آمیختهای از هردو باشد یا حتا ریشه در جای کاملاً متفاوتی داشته باشد.
این تحلیل از نظر تشخیص این امر که زبانآموزان مانند روبات ها بر اساس قوانین و ساختارهای زبان مادری خود( آنچه در تحلیل تطبیقی به آن پرداخته شده بود) عمل نمی کنند، اهمیت تاریخی دارد ولی در تحلیل دادههای زبان دوم موفق نیست چرا که موضعی به آن نگاه میکند و مطمئناً هرگز نمی توان پیچییدگیهای فراگیری زبان را با نگاه کردن تنها به یک گوشهی آن دریافت.
***
اگر چه این تحلیل در مقایسه با تحلیلهای (بر پایه زبانشناسی و روانشناسی) اخیر که فراگیرتر اند ناکارآمد است، اما باید در نظر داشت که درحالیکه همهی معلمان زبان با زبانشناسی و روانشناسی به شکل تخصصی آشنا نیستند ولی همه ی آنها هر روز با "غلطها" ی زبان آموز سرو کار دارند. از طرف دیگر می شود گفت معمولاً غلط یابی ملموس ترین و راحت ترین نمونه ای است که از زبان زبانآموز بدست می آید. مطمئناً توجه به این نمونه ها در شناخت زبان و روند فراگیری آن و در امر آموزش بی فایده نخواهد بود. دور نریزیمشان.
نمونه های زیر از زبان شفاهی زبانآموزانی است که در سطح های مختلف زبانی قرار دارند:
1) به نظر من بهترین خانه خیلی کوچک است. بهترین خانه من در فلوریدا در ساحل خواهد است. خودم و دوتا گربه زندگی خواهیم می کند. این خانه پنجره بزرگ است. پنجره بزرگ که روبروی ساحل نگاه کرد.
2)اولین من سیگار نکشم من بو دوست ندارم اما مهمترین، قانون مذهبیم می گوید سیگار نکشم. در حال حاضردر آمریکا هرسال مردمی که سیگار کشند کاهش یافتند. من وقت بچه بودم خیلی زیاد مردم سیگار کشیدند. در حال حاضر کمی مردم کشیدند. در حال حاضر قانون جدید در زیاد ایالت گفتند نباید در رستوران، در ساختمان دولت سیگار بکشند. من وقت بچه بودم یک همسایه کشته شد چون او سیگار می کشید.
3) تا به حال دولت امارات می گفت که توریست زیادی است و تقاضا زیاد بود این قانون برا ی زندگی کردن اگر شما زمین بخرید آنها دولت دبی کنسل کرد ولی الان فکر می کنم شاید دولت دوباره فکر کند شاید آنها این قانون باید تغیر بکند.یکسال یا دو سال پیش وقتی مردم ایرانی در دبی آمدند اگر آنها پول خرج بکنند........ در دبی اگر شما ویزا کارندارید شما نمی توانید زندگی بکنید الان قانون بود که اگر شما یک خانه خرید شما یک ویزا برای زندگی کردن ویزا بگیرید چون بین کشور ایران و دبی عصبانی نیست. فروش شدن زمین یا خریدن زمین بزرگ نیست .اکثریت اقتصاد است به این دلیل وقتی در سراسر دنیا قیمت زمین کاهش یافت در دبی اقتصاد خرابترین شد
4) این مقاله شروع کرد با همایش ....در انگلیس. آنها راجع به وضعیت مردم امروزی صحبت کردند، مخصوصاً سطح خوشبختی مردم امروزی. آنها هم همینطور راجع به نتیجه تحقیق راجع به این موضوع صحبت کرد.به نظر این آمار حتی اگر مردم امروزی بیشتر پول بگیرند از مردم سی سال پیش آنها بیشتر خوشبخت نیست.راجع به ارتباط با بودن ثروتمند و بودن خوشبخت و نظرمون می پرسد.از نظر من خیلی مطمئن نیستم ولی فکر می کنم که زندگی شخصی ام بهتره امروز که صد سال پیش. به جز برای مردمی که خیلی ثروتمند بودند صدسال پیش.من هم انسان خیلی خوشحال هستم . خیلی ثروتمند نیستم ولی کافی پول برای زندگی ام دارم. فکر می کنم یک مشکلات زمان امروزی باشد که ما در غربی دست کم یک جمع ...... می شود.یعنی هیچ چیز کافی نیست و سطح بدبختی شاید یک ارتباط بیشتر دارد تا با سطح داشتن پول.به نظر یک خانم امروزی، خیلی خوشحالم برای حقوق بشر خانم که ما خانمهای غربی داریم. و این به نظر من تغییر خیلی مثبتی است زمانی امروزیه در مقایسه با 30 سال پیش- در سویس مثلاً فقط در دهه هفتاد حقوق رای گرفتند.
5)خیلی از کشور یک مشکل عدم تعادل در سیستم آموزش شان دارند. اغلب مدرسه ها در منطقه بی پول یا منطقه دور از شهر بزرگ امکانات از منطقه پول یا شهرهای بزرگ امکان بدتر و همینطور آموزگارهای بدتر دارند. در ایران به نظر می رسد، دولت ایران سیستم سرباز معلم استفاده کردند برای این مشکل داره، برای در آمریکا یک روش مثل این وجود نداره اما ما همین طور این مشکل داریم و با روشهای دیگر این مشکل تلاش حل می کنیم. مثلاً وزارت آموزش اینجا کمک مستقیم به مدرسه های در منطقه های بی پول می دهد. در این کمک شامل کمک مالی برای حقوق های آموزگارهای در این منطقه و کمک مالی برای ماشین آلات که توسط این مدرسه ها لازم می کند، همینطور می دهد.